با سلام خدمت دوستان
سال گذشته تو حیاط خونه ما به گربه بچه دار شده بود یکی از بچه ها وقتی دوماهه بود چشماش عفونت کرد بعد دوهفته درمان خوب شد و برش گردوندیم پیش مادرش ولی چون تو حیاط ما بودن بهش غذا می دادیم و روزای سرد زمستون با دو تا برادراش میاوردیم تو یه بالکن سرپوشیده. الانم که تقریبا ده ماهه شده گربه ضعیفیه و 8 روز پیش زایمان کرد دو هفته قبل زایمان بازم بردیمش تو همون بالکن که مثل یه اتاقه ولی حاضر نشد اونجا بچشو به دنیا بیاره و اومد تو کمد اتاق خوابمون زایمان کرد. دوتا بچه بودن که یکی موقع زایمان مرد و یکی زنده مونده. ما وسایلمون رو از اتاق برداشتیم و اومدیم تو پذیرایی و این هفته اونجا میخوابیدیم. ولی چون زیر در بین دو اتاق یه کم باز بود میتونست بیاد پیش ما. خیلی هم احساساتی شده بود و همش تو بغل ما میخوابید و روزی هم دو سه ساعتی باهاش بازی می کردیم. از صبح بچه شروع کرده به راه رفتن البته چشماش باز نشده.
امروز بعداظهر که داشتم میخوابیدم یه دفعه بچش رو آورد گذاشت تو بغل من. هرچی هم سعی کردم برش گردونم سرجاش دوباره بچه رو آورد پیش ما. تو این هفته هم ما خیلی کم به اون اتاق رفت و امد نمی کردیم و چراغشم روشن نمی کردم به بچه هم اصلا دست نزده بودیم.
چون ترسیدیم که شب هم که ما خوابیم بجه رو بیاره بندازه پیش ما و یه وقت بهش آسیبی برسه تمام پنجره های بالکن رو مقوا زدم که به بچه نور مستقیم نخوره و دو مدل جعبه درست کردم و یکیشو گذاشتم زیر تختی که تو بالکن هست و روتختی انداختم. بعدم خودشو بچه رو بردیم اون اتاق به محض اینکه در رو بستم بچه رو گرفت دهنش انداخت جلو در رو خودش رو میکوبید به در خیلی ناله میکرد. نیم ساعتی طول کشید تا آروم شد و الان بازم که صدای مارو شنید خودشو می زنه به در. فکر کنم بچه رو هم انداخته زیر تخت تو همون جعبه.
این ده روزه خیلی به ما وابسته شده بود خیلی هم گربه شیطونیه. الان همش نگران آیا کار درستی کردم یا نه. واسش آب و غذا گذاشتم و جای دستشوییش رو هم عوض کردم و میخوام تا فردا بهش سر نزنم. خیلی دلم میسوزه چیکار میتونم بکنم کسی تجربه ای داره؟
جاهای مختلف خوندم تو این سن پایین خیلی بچه داری واسشون سخته.